کد مطلب:106557 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:149

خطبه 172-شایسته خلافت











[صفحه 622]

از خطبه های آن حضرت علیه السلام است: (پیغمبر اكرم (ص) امین وحی خداوند، و خاتم پیامبران، و مژده آور رحمت و بیم دهنده عذاب او بود. آغاز این خطبه در ستایش پیامبر اكرم (ص) است، گواه این كه آن حضرت امین وحی و تنزیل است و آن را تحریف و تبدیل حفظ می كند عصمت اوست، و گواه این كه خاتم پیامبران است قول خداوند متعال است كه فرموده است (و خاتم النبیین) و دلیل این كه مژده دهنده رحمت الهی به دادن ثوابهای فراوان و بیم دهنده كیفر او به وسیله عذابهای سخت و دردناك است آیه شریفه (انا ارسلناك بالحق بشیرا و نذیرا) می باشد.

[صفحه 622]

ای مردم! سزاوارترین مردم برای این امر (خلافت) كسی است كه نسبت به آن از همگی نیرومندتر و به دستورهای خداوند در این باره، از همه كس داناتر باشد، پس اگر فتنه جویی به آشوبگری پردازد باید از او خواسته شود دست از آن باز دارد و اگر باز نایستد باید كشته شود، به جان خودم سوگند اگر امامت و پیشوایی جز با حضور همگی مردم منعقد نمی شود برای تحقق آن راهی نیست لیكن كسانی كه شایستگی حل و عقد امور را دارند از جانب كسانی كه حاضر بوده نمی تواند از رای خود باز گردد، و آن كه غائب بوده نباید راهی دیگر برگزیند، آگاه باشید من با دو كس می جنگم، یكی آن كه ادعای چیزی كند كه در آن حقی ندارد و دیگر كسی كه از ادای حقی كه بر اوست شانه تهی كند. سپس امام (ع) نكاتی را به شرح زیر بیان كرده است: 1- احكامی كه بر طبق آنها آن حضرت از همگان برای خلافت سزاوار و شایسته تر است، حصر حقانیت و شایستگی به آن بزرگوار از دو نظر است: اول این كه باید نیرومندترین مردم، عهده دار امر خلافت شود، و آن حضرت در سیاست و اداره امور مملكت از همگان نیرومندتر، و در شناخت شرایط و موقعیتها و چگونگی تدبیر امور شهرها و اداره جنگها از همه كس داناتر، و به سبب دا

شتن این صفات شجاع ترین و دلیرترین مردم بوده است. دوم این كه زمامدار باید بیش از دیگران دستورهای خداوند را در امور خلافت به كار بندد. و این كار مستلزم آن است كه امام در اصول و فروع دین داناتر از دیگران باشد تا هر كاری را در جای خود انجام دهد، همچنین لازمه این امر، حفظ و مراعات شدید حدود الهی و عمل به آنهاست و این خود مستلزم آن است كه از همه افراد مردم زاهدتر و پارساتر و عادل تر باشد، و چون همه این فضیلتها در وجود آن حضرت مجتمع بود، با این سخن اشاره به نفس نفیس خویش فرموده است. 2- احكامی است درباره كسی كه پس از انعقاد بیعت با امام فتنه انگیزی و آشوبگری كند كه باید در آغاز به نرمی او را راضی كنند و بخواهند كه به راه حق باز گردد، پس از این امتناع ورزد باید با او پیكار شود، و این حكم به مقتضای گفتار خداوند متعال است كه فرموده است: (و ان طائفتان من المومنین اقتتلوا فاصلحوا بینهما). 3- در چگونگی برگزیدن امام از طریق اجماع است كه آن را طی عبارت: و لعمری تا ما الی ذلك سبیل بیان فرموده است، و مفهوم آن این است كه در اجماع شرط نیست همه مردم حتی مردم عامی در آن شركت داشته باشند، زیرا اگر مشروط به این شرط باشد هرگز اجماع م

تحقق و منعقد نخواهد شد، و لازم می آید امامت هیچكس به صحت صورت نگیرد، برای این كه اجتماع همگی مسلمانان از طراف و اكناف روی زمین امری متعذر و غیرممكن است، بلكه آنچه در اجماع شرط و معتبر است این است كه اهل حل و عقد از امت محمد (ص) در یكی از امور اتفاق كنند، و اهل حل و عقد همان علما و دانشمدان امتند، و اینها همگی در هنگام بیعت با آن حضرت اجتماع و اتفاق داشته اند و هیچ كس از آنها و غیر آنها از عوام مردم نمی تواند پس از انعقاد امامت از اطاعت سرباززند، همچنین كسی كه غایب بوده و در اجماع حضور نداشته نمی تواند راهی غیر از آنچه اهل حل و عقد بر آن اتفاق كرده اند، برگزیند. اگر گفته شود امیرمومنان (ع) تنها به اجماع مردم بر بیعت خود استدلال كرده است و اگر نص یا دلیل دیگری بر صحت امامت او وجود داشت استدلال بن نص سزاوارتر بود و از اجماع سخن نمی فرمود. پاسخ این است كه استدلال آن حضرت به اجماع، افاده نفی نص و یا اثبات آن را نمی كند، بلكه جایز است ضمن احتیاج به اجماع، نص هم موجود باشد، و به مناسبت سابقه عمل نسبت به خلفای پیشین تنها به اجماع استدلال فرموده باشد، و هم متحمل است كه خودداری آن حضرت از استدلال به نص برای این بوده ك

ه می دانسته است با وجود آن، به ذكر و یادآوری نص التفات و توجهی نمی شود زیرا وقتی كه در ابتدای كار و هنگام رحلت رسول خدا (ص) به آن اعتناء نشده است پس از گذشت مدتی طولانی از صدور آن، و دگرگونی اوضاع، در ذكر آن سوی متصور نیست. 4- بیان این است كه جنگ با دو كس واجب است، اول آن كسی كه پس از انجام یافتن با امام عادل، بر او خروج كرده سر به نافرمانی بردارد و ادعا كند كه پیشوایی حق اوست در حالی كه برای دیگران به اجماع ثابت است كه حق او نیست، دوم مردی كه در برابر امام سركشی و طغیان كند و هیچ یك از احكام و فرمانهای او را نپذیرد، روشن است كه مراد از دسته اول اصحاب جمل است و دومین اشاره به معاویه و یاران اوست.

[صفحه 622]

ای بندگان خدا! شما را به پرهیزكاری سفارش می كنم، زیرا این بهترین چیزی است كه بندگان خدا باید آن را به همدیگر سفارش كنند، و نیكوترین سرانجامی برای كارها در نزد خداوند است، اینك باب جنگ و ستیز میان اهل قبله گشوده شده است، و كسی نمی تواند پرچمدار مقابله با آن شود مگر این كه اهل بینش و شكیبایی بوده و به موارد حق دانا باشد. پس به آنچه فرمان داده می شوید اقدام كنید و از آنچه نهی می شوید باز ایستید و تا امری را روشن و معلوم نكرده اید درباره آن شتاب نكنید، زیرا برای ماست كه آنچه را شما نمی پسندید تغییر دهیم. امام (ع) در دنباله این سخنان به تقوا و پرهیزگاری سفارش می كند، زیرا پرهیزگاری و دوری جستن از معصیت خداوند بهترین توشه ای است كه انسان آن را در كوششها و جنبشهای زندگیش دنبال می كند، از این رو تقوا نیكوترین چیزی است كه باید بندگان خدا به یكدیگر سفارش كنند. فرموده است: و قد فتح باب الحرب... تا غیرا. این گفتار مشتمل بر اعلام حكم متجاوزان و سركشان از اهل قبله است كه بطور اجمال بیان، و تقصیل آن را به اوامری كه درباره جنگ با آنان صادر می كند احاله فرموده است، زیرا مردم پیش از رویداد جنگ جمل تكلیف خود را در

باره جنگ با اهل قبله نمی دانستند و آگاه نبودند كه سنت و حكم شرعی در این باره چیست تا این كه مسائل آن را از آن حضرت فرا گرفتند، از شافعی نقل شده كه گفته است: اگر علی (ع) نمی بود احكامی كه درباره متجاوزان از اهل اسلام است به هیچ وجه شناخته نمی شد. فرموده است: و لا یحمل هذا العلم الا اهل البصر. یعنی پرچم مقابله با ستمكاران و متجاوزان اهل قبله را جز صاحبان بینش و خردهای برتر كسی نمی تواند به دوش كشد، و آنانی كه در برابر رویدادهای ناگوار شكیبایی، و در قبال وسوسه ها از شتاب خودداری و به موارد حق آگاهی دارند می توانند آن را رهبری كنند، باید دانست كه در آن زمان مسمانان جنگ با اهل قبله یعنی نبرد با یكدیگر را گناهی بزرگ و مهم می شمردند، و با ترس و بیم در این امر شركت می كردند، از این رو امام (ع) فرموده است كه پرچم قیام علیه متجاوزان اهل اسلام را جز آنانی كه بر شمرده كسی نمی تواند به دوش كشد، و واژه علم (پرچم) در خطبه به فتح لام روایت شده است. و معنای آن روشن است زیرا در جنگ، پرچمدار، به منزله مدار و محور است و دلهای رزمندگان به آن بسته است، لذا لازم است كسی كه رایت این كار را بر عهده دارد به صفاتی كه ذكر فرموده آراسته

باشد تا بتواند هر كاری را در محل و موقع خود انجام دهد. سپس امام (ع) مردم را به اصولی كلی توجه می دهد كه در هنگام عزیمت برای نبرد با متجاوزان اهل قبله رعایت كنند، و عبارت است از این كه به هر چه فرمان داده می شوند اقدام كنند و از هر چه نهی می شوند دست باز دارند، و درباره كاری كه آن را به خوبی روشن و مشخص نكرده اند شتاب نورزند، مراد از جمله اخیر این است كه در انكار امری كه آن حضرت انجام و یا فرمان داده، پیش از آن كه چگونگی و فایده آن را از او جویا شوند شتاب نكنند، زیرا آن حضرت می تواند هر امری را كه ناپسند آنهاست تغییر دهد یعنی اگر حقیقه در آن امر مصلحت و سودی نباشد در آن دگرگونی به عمل آورد، این كه امام (ع) دستور می دهد اگر امری مورد ناخشنودی و انكار آنهاست چگونگی آن را روشن سازند برای این است كه امكان دارد آنچه ناپسند آنهاست در حقیقت زشت و ناپسند نباشد، و به سبب ناآگاهی به علل و مصالح، آن را زشت شمارند و با زبان یا عمل به انكار آن بشتابند و در نتیجه دچار خطا و لغزش شوند. یكی از شارحان درباره گفتار آن حضرت كه فرموده است: فان لنا عند كل امر ینكرونه غیرا گفته است: این سخن اشاره دارد به این كه او مانند عثمان نیست

كه آنچه را نهی می كرد و مردم اعتناء نكرده مرتكب آن می شدند درنگ كند، بلكه هر چیزی را كه مسلمانان ناخوش می دارند و عرف و شرع اقتضای دگرگونی آن را دارد نسبت به تغییر آن اقدام می كند.

[صفحه 622]

بدانید این دنیایی كه آرزومند آنید، و به آن دلبستگی دارید، و گاهی شما را خشمگین و زمانی خشنود می سازد، سرا و منزلگاهی كه شما برای آن آفریده شده و به آن دعوت شده باشید نیست، آگاه باشید كه نه دنیا برای شما باقی می ماند و نه شما برای آن، و اگر دنیا شما را فریب می دهد از شر خود نیز برحذر می دارد، پس با توجه به هشدار او آنچه را مایه فریب است رها كنید و با بیمی كه می دهد از طمع برانگیزیهای آن دوری ورزید، برای رسیدن به سرایی كه به آن دعوت شده اید بر یكدیگر سبقت جویید، و از ته دل از دنیا رو گردان باشید، هیچ یك از شما نباید بر چیزی از دنیا كه از او گرفته شده همچون كنیزكان گریه و ناله سر دهد، و نعمتهایی را كه خداوند بر شما ارزانی داشته با شكیبایی بر طاعت و محافظت بر احكامی كه در كتابش اجرای آنها را از شما خواسته است بر خویشتن كامل گردانید، آگاه باشید اگر پایه دین خود را استوار سازید، تباهی چیزی از دنیایتان به شما زیانی نمی رساند، و هم بدانید اگر دین خود را تباه گردانید آنچه از دنیا برای خویش نگه داشته اید سودی برای شما نخواهد داشت، خداوند دلهای ما و شما را به سوی حق متوجه گرداند، و به ما و شما شكیبایی مرحم

ت فرماید.) پس از این امیرمومنان (ع) با ذكر اموری چند لزوم نفرت و بیزاری جستن از دنیا را بدین شرح گوشزد می كند: 1- از این كه مردم آرزومند و مایل به دنیا باشند در برابر محرومیت از خوشیها و نعمتهای آن خشمگین و هنگام برخورداری از آنها خشنود شوند دستور بیزاری می دهد، زیرا دنیا خانه و منزلگاهی نیست كه انسانها برای آن آفریده شده و بدان خوانده شده باشند، و این خود هشداری است بر لزوم توجه به جهان واپسین و كار و كوشش برای آن. 2- با ذكر این كه مال و متاع دنیا برای كسی باقی نمی ماند، و مردم هم در این جهان پایدار نمی مانند از شیفتگی و دلبستگی به دنیا دستور نفرت و بیزاری می دهد. 3- تذكر می دهد كه در دنیا حقیقه سودی نیست، و اگر چه انسان را با رزق و برق خود فریب می دهد و معتقد می گرداند كه در آن خیر و كمالی است اما در برابر به حدوث آفات و بروز دگرگونیهای ناگوار و گوناگون نیز هشدار می دهد، از این رو سزاوار است مردمان، خیر اندك آن را به خاطر شر بسیاری كه دارد رها كنند و با توجه به بیمهایی كه می دهد از دواعی دل انگیز آن چشم پوشند، و در راه به دست آوردن سود واقعی و سرایی كه به آن دعوت شده و برای آن آفریده شده اند بر یكدیگر سبقت

جویند، و از ته دل از دنیا منصرف باشند یعنی در آن زهد حقیقی پیشه كنند، زیرا زهد ظاهری كسی كه در برابر محرومیت از متاع دنیا و ناكامیهای آن آه و ناله سر می دهد سودی ندارد، امام (ع) این آه و فغان زاهد نمایان را به بانگ و ناله كنیزكان تعبیر فرموده است، زیرا این آواز، بیشتر از آنها كه معمولا مورد ضرب و شتم قرار می گیرند شنیده می شود، و بر اثر آن با ناله و زاری می پردازند. باید دانست به جای واژه حنین كه به معنای بانگ زاری است خنین با خای نقطه دار نیز روایت شده كه به معنای از توی دماغ گریه كردن است. پس از آن كه امام (ع) سفارش فرمود كه مردم زهد حقیقی را پیشه سازند آنها را به شكیبایی بر فرمانبرداری و بندگی خداوند و محافظت بر اجرای اوامر و نواهی كتاب او توصیه می كند، زیرا انسان با در پیش گرفتن زهد و بی میلی و بی زاری از دنیا می تواند موانع درون و برون را بر طرف سازد، و با طاعت و عبادت نفس بدكنش را فرمانبردار نفس مطمئنه گرداند، و این نتیجه و پاداش تحمل سختی در تهذیب نفس و سلوك در راه خداست، امام (ع) به صبر بر طاعت خدا ترغیب فرموده چون موجب كامل شدن نعمت الهی است و روشن است كه فرمانبرداری خداوند سبب بزرگی در افاضه نعمتها

ی دنیوی و اخروی پروردگار به انسان است. سپس آن بزرگوار تاكید می كند كه در نگهداری آنچه دین بدان پا برجا و برقرار است كوشا باشند و بدانند كه اگر چیزی از نعمتهای دنیا را از دست دهند و یا از آن بی بهره باشند با محافظت بر دین و سلامت آن زیانی نكرده اند، زیرا نگهداری دین و عمل به آن متضمن خیر كامل و ابدی اخروی است و آن را با خیر دنیا نمی توان مقایسه كرد، و در حفظ متاع دنیا سودی نیست، یعنی چنانچه انسان دین خود را تباه و خود را از قید آن رها سازد كوشش در حفظ آنچه از دنیا در دست دارد برای او سودی ندارد، و این امری مسلم و بی نیاز از توضیح و اثبات است. سپس امام (ع) گفتار خود را با دعا برای خود و آنان پایان داده از خدا می خواهد كه دلهای آنها را به سوی حق متوجه سازد، یعنی آنان را ملهم فرماید كه حق را طلب كنند و به آن هدایت شوند و در راه آن گام بردارند، پس از آن صبر و شكیبایی برای آنان از خداوند درخواست می كند، یعنی صبر بر طاعت و شكیبایی از ارتكاب معصیت. و توفیق از خداوند است.


صفحه 622، 622، 622، 622.